داستان رنگ انتقام پنج سال پس از وقایعی که در رمان سیاهمرگ رخ داده، آغاز میشود. مگی و دوستش، دوریا، میخواهند برای کشف ناشناختههای دنیای جوهر راهی سفر شوند. همزمان، ارفئوس میخواهد از گردانگشت که به او خیانت کرده است، انتقام بگیرد.
مگی و مو شخصیتهای محوری سهگانهی فونکه بودند، ولی در رنگ انتقام تمرکز بر گردانگشت و ارفئوس است. این رمان از نظر ساختاری مشابه جلدهای قبلی است که فصلهای کوتاه دارند. هر فصل یک عنوان دارد و با تکهای شعر یا متن از کتابی آغاز میشود که به محتوای آن فصل اشاره میکند.
کتاب رنگ انتقام با مرور وقایع پیشین و توصیف وضعیت فعلی شخصیتهای داستان شروع میشود. مگی در این جلد مستقلتر شده و نگاه زنانهای به دنیای جوهر دارد. گردانگشت و شازدهمشکی اکنون با نامهای واقعی یعنی ناردو و نیامه حضور دارند. از گذشتهی ارفئوس بیشتر گفته میشود که نام واقعی او هم انریکو اسکاپاتو است. فونکه در این جلد بیش از گذشته به درون ارفئوس نفوذ میکند و او را از یک ضدقهرمان به شخصیتی تراژیک تبدیل میکند که میل ناگزیری به تغییر سرنوشت دارد و از سوی دیگر، توان این تغییر را ندارد. شخصیتهای جدید مانند لیلیا، دوست جِهان، معرفی میشود که پیش زنان خوب جنگل پرورش یافته است.
برای همین، چهارگانهی فونکه را میتوان یک اثر مستقل دانست و رنگ انتقام را هم یک رمان مستقل تلقی کرد که داستانی جدید را در همان جهان روایت میکند. این استقلال باعث میشود که خوانندگان تازهوارد بدون نیاز به شناخت کامل سهگانهی پیشین، با جهان داستان و شخصیتهای جدید ارتباط برقرار کنند.
داستان رنگِ انتقام را دانای کل روایت میکند. انتخاب این زاویهی دید به نویسنده اجازه داده است تا بتواند احساسها، تصمیمها و انگیزههای شخصیتهای مثبت و منفی را بهخوبی بیان کند. برای همین مخاطب نه تنها با قهرمانهای داستان همدلی میکند، بلکه لایههای درونی شخصیتهای منفی را هم میشناسد و میتواند دلیل رفتار آنها را درک کند. در نتیجه، داستان از دوگانهی سادهی خیر و شر فراتر میرود و به روایتی انسانیتر و چندبُعدی تبدیل میشود. مکانها و شخصیتها نیز در این کتاب متنوعاند و بهسرعت تغییر میکنند. برای همین ضربآهنگ داستان سریع است و به خواننده حس ماجراجویی میدهد. لحن نویسنده همان شوخطبعی و طنز ظریفی را دارد که امضای شخصی کورنلیا فونکه است.
این نویسندهی آلمانی در رنگ انتقام نشان میدهد که جادو میان انتقام و بخشش، رنج و رهایی، داستان و واقعیت وجود دارد. او علاقهمندان ژانر فانتزی را به جایی میان نور و تاریکی دعوت میکند تا یک تجربهی منحصربهفرد از سفر در داستان داشته باشند و باور کنند که قدرت کلمات برای دگرگون کردن جهان کافی است. کتاب چهارم از مجموعهی فونکه را میتوان استعارهای از نوشتن دانست که از مسئولیت و خطر در اختیار داشتن قدرت خلق جهانهای دیگر با جوهر و واژه میگوید.
فونکه نویسنده پر آوازه ی آلمانی در سال 2008 جایزه بمبی و جایزه ی رز.یتا را دریافت کرد . چهار گانه ی اون از مهم ترین رمان های ادبیات نوجوان به شمار می آید. رمان سیاه قلب از چهارگانه ی کورنلیا فونکه در سال 1391 برنده ی نشان عالی لاک پشت پرنده شد. این رمان پیش تر از آن در سال 2009 در نمایشگاه لاپیزیک به عوان محبوب ترین کتاب منتخب نوجونان ، جایزه ی بین المللی کسب کرده بود.
0 نظر